پایگاه اشعار رجبعلی نیسی...فانوس دهکده

این وبلاگ برای همدلی با سالکان طریق عشق بنا گردیده است..یاعلی(ع)

پایگاه اشعار رجبعلی نیسی...فانوس دهکده

این وبلاگ برای همدلی با سالکان طریق عشق بنا گردیده است..یاعلی(ع)

نوحه مجلسی

یوسف فاطمه برنیزه سرت را دیدم


برسر نیزه سر در به درت را دیدم


بعدازین زمزمه را گرم و طربناک کنم


همچو آئینه دل ازدیدن خود پاک کنم


پیرهن، مثل گریبان سحر چاک کنم


سفر از دایره  ی خاک به افلاک کنم


که سر نیزه صفای سفرت را دیدم



آه ای ماه، گل از روی تو چیدن دارد


ناز حسن تو که ناز تو خریدن دارد


باغ از پنجره ی چشم تو دیدن دارد


حرف عشق از لب خشک تو شنیدن دارد


ماه زهرا غم شق القمرت را دیدم


دل اسیر هوس و دیده شتاب آلوده ست


گل خورد خون جگر بسکه گلاب آلوده ست


فوج مرغان حرم تشنه وآب، آلوده ست


فتنه بیدار ولی کوفه به خواب آلوده ست


ربنای تو و اشک سحرت را دیدم


چمن از خون شهیدان شده گلرنگ اینجا


مانده در خاطرمن خاطره ی جنگ اینجا


تو سر نیزه و طفلان همه دلتنگ اینجا


دل من خون شده از زخم سر و سنگ اینجا


ناله های تو و خون جگرت را دیدم


یوسف مهر و وفا رفت و خریدار بجاست


سر بداران همه رفتند ولی دار بجاست


ماه شد محو ولی پنجره بیدار بجاست


پلک بر هم زدن و حسرت دیدار بجاست


گریه می کردی ومن چشم ترت را دیدم


در شب حادثه از فاطمه غافل نشدم


دل به دریا زدم،آسوده ی ساحل نشدم


به چپ و راست درین ره متمایل نشدم


رگ خون باز نشد تا همه تن دل نشدم


منکه در دست صبا بال وپرت را دیدم


گاه بر تارک ایمان وشرف گل بستم


گاه بر سینه امواج بلا پل بستم


دیده بر صبر ورضا دل به توکل بستم


حلقه ی اشک به زنجیر تحمل بستم


تا در آئینه ی فردا نظرت را دیدم