شعری برای پیغمبرمهر و رحمت

آمدی تاخاطرات کوچه بارانی شود 

کوره راه جهل ازروی تونورانی شود 

سرزدی ای آفتاب رحمت پروردگار 

تازمین آکنده ازبانگ مسلمانی شود 

رستخیزقامتت رادید دیوشب شکست 

کهکشان میرفت تادرچشمان توفانی شود 

پیش تیغ حلم توجهل عرب گردن نهاد 

کعبه می آراست خودرابرتوارزانی شود 

برفرازشانه هایت قامت راز ایستاد 

تابت نفس بشرآنروزقربانی شود 

چندروزی ازغروب مهرتونگذشته بود 

فتنه برآن شدکه دراسلام طوفانی شود 

دودآن از کنده ی شورسقیفه شدبلند 

پیش ازانکه آسمان درخاک پنهانی شود 

شعله کین وهوس افتاد درگلزاروحی 

جهل آنجابودتاخودقاتل جانی شود 

دین غبارآلودشد..ماییم وچشم انتظار 

تاکه روزی خاطرات کوچه بارانی شود 

===================== 

=====================