ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چشمانت، را وا کن
ای نور چشمان من
میسوزد، ای اکبر
از داغ تو جان من
________
ای حاصل عمر بابا
جان و دل من میسوزد
بالین تو در این صحرا
آب و گِل من میسوزد
علیِ اکبر، جوان بابا
شرر افتاده، به جان بابا
چشمانت را واکن......
_________
برخیز و ببین بابایت
راه حرم را گم کرده
دریا شده اشک چشمم
بعد از تو تلاطم کرده
به بالین تو، نشسته بابا
چرا فرق تو، شکسته بابا
چشمانت را واکن......
_______
تاریک و سیاه و سرد است
دنیایِ بدون اکبر
دست و سر خود را کردم
آغشته به خون اکبر
گرفته دنیا، عزای اکبر
سروجان من، فدای اکبر
چشمانت را واکن......
_________
ای زخم سرت ماننده
زخم سر بابای من
رفتی و ازین درد و غم
ویران شده دنیای من
امید بابا، چراغ دلها
شرر افتاده، به باغ دلها
چشمانت را وا کن........
________
دریای دلم طوفان است
ای ساحل غمهای من
رفتی و دگر بعد از این
دنیا نبُود جای من
کجایی اکبر، کجایی اکبر
برای دردم ، دوایی اکبر