ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نیمه شب آواز در باران رهایی داشت او
سر به گوش چاه از غم نینوایی داشت او
یک طرف دست نوازش یک طرف شمشیر عدل
بر لبش گلبانگ سرخ ربنایی داشت او
کوفه از سنگینی خواب جهالت مست بود
یک قیامت اشک آه بی صدایی داشت او
برسر قبر گل سرخی که پنهان کرده بود
تا سحرازآتش حسرت ضیایی داشت او
خسته از بار مصایب درقیام ودرسجود
زیر لب از بانگ یا زهرا دعایی داشت او
آبیار نخلهای تشنه بود از آب چشم
با شب و غربت نگاه آشنایی داشت او
سخت وسنگین بار هجران قامتش را میشکست
دور از چشم همه سوز و نوایی داشت او
باغم و تنهایی ونخل وسکوت وچاهها
محفل گرم و گل اشک و عزایی داشت او
تا به اوج آسمانها شهپر خود میکشید
پای بر دوش ملایک وه چه جایی داشت او
پیچ و تاب کوچه ها میدید هرشب چهره پوش
بهر تسکین گدایان رد پایی داشت او