نوحه اربعین

نوحه اربعین 

اربعین است ومن از راه دراز آمده ام 

دیده بگشا که به دیدار تو باز آمده ام 

کاش از حال خرابم خبرت بود حسین 

خبر ازآمدن همسفرت بود حسین 

خبرت هست که خورشید لب بام شدم؟ 

خبرت هست که پیر ازغم ایام شدم؟ 

من ودل با غم تو چله نشینی کردیم 

عرشیان را همه خاکی و زمینی کردیم 

کوه صبرم به ستوه آمد و اما نشکست 

خواهرت دست به غیرت زد و از پا ننشست 

آسمان نقش زمین بود و سری بر نیزه 

همه دیدند طلوع قمری بر نیزه 

وشنیدیم که این صوت مسیحایی کیست 

این صدا زمزمه ی سینه ی دریایی کیست 

به تماشای من و تو همه نو پوشیدند 

وبه آزار اسیران بلا کوشیدند 

آه از هلهله ی خصم تو درکوچه وبام 

آه از شام اگر باز بپرسی از شام 

تازیان خوردم وگفتم به فدای تو حسین 

که دهد اجر عزای تو خدای تو حسین 

بعد ازآن در به دری خاک نشینم کردند 

به عزاداری طفل تو عجینم کردند 

چه بگویم که مرا تاب سخن گفتن نیست 

چه بگویم که تو را نیز سری بر تن نیست