ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
پایان گرفته
شام جدایی
مهمان رسیده
عمه کجایی
--------
خاک خرابه
شد کربلایی
مهمان رسیده
عمه کجایی
---------
عمه بیا ببین، مهمان ز در رسید
شام غم مرا، نور سحر رسید
بابای تشنه ی، ما از سفر رسید
بنگر دمیده نور رهایی
مهمان رسیده، عمه کجایی
----------
بابای ناز من، لب وا نمی کند
در گوش من چرا، نجوا نمی کند
بی او رقیه اش، لالا نمی کند
مرغ دلم را، کرده هوایی
مهمان رسیده، عمه کجایی
-----------
جانم فدای این لبهای بسته ات
قربان دیده ی، در خون نشسته ات
بنگر به دختر از غم شکسته ات
بود آرزویم، اینجا بیایی
مهمان رسیده، عمه کجایی
-----------
قربان این سر، از تن جدای تو
جان رقیه ات، بادا فدای تو
باید که جان دهم، در پیش پای تو
بابای خوبم، درد آشنایی
مهمان رسیده، عمه کجایی
-----------
بابای نازنین، از زخم سر بگو
با دخترت ازین،شق القمر بگو
بنشین و با من از رنج سفر بگو
ای که به زخم، دلها دوایی
مهمان رسیده. عمه کجایی
-------------
بابا خرابه و جای مرا ببین
زخم دل من و پای مرا ببین
بغض شکسته در، نای مرا ببین
از گریه دارم، بزم عزایی
مهمان رسیده، عمه کجایی
-------------
باور نمی کنم، ای سر چه شد تنت
پس کو حرارت چشمان روشنت
آواره بوده ای، دردست دشمنت
دنیا ندارد، بی تو صفایی
مهمان رسیده، عمه کجایی
-----------
بابا ببین مرا، خیلی کتک زدند
بر قلب عمه ام، زخم و نمک زدند
گویا شراره بر بام فلک زدند
دیگر ندارم، از گریه نایی
مهمان رسیده، عمه کجایی
-----------
در زیر بار غم، ازپا نشسته ام
طفل سه ساله ام، اما شکسته ام
با خود مرا ببر، بابا که خسته ام
بر دختر خود، بنما عطایی
مهمان رسیده، عمه کجایی