ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
عاقبت کار تو و دنیا به پایان میرسد
دیر یا زود اینهمه رؤیا به پایان میرسد
میرود از خاطرِ یارانِ دیرین یاد ما
طعمه موران و ماران میشود اجساد ما
شاه باشی یا گدا، باید بمیری عاقبت
جا درون قبر تاریکی بگیری عاقبت
فرض کن حالا تو بعد از سالها جان داده ای،
با زبان بسته در گور سیاه افتاده ای،
فرض کن در قبری و راه فرارت بسته است
بی رفیقان مانده ای، سنگ مزارت بسته است
قبر تاریک تورا شمع و چراغی نیست نیست
خانه و مال و منال و کوچه باغی نیست نیست
یکه و تنها، غریب و همنشین مار و مور،
ناگهان چشم و دهانت پر شده از خاک گور
از تو میپرسند حال از کارهای خود بگو
با خدا و خلق، از رفتارهای خود بگو
دیدی آخر زندگی جز خواب کوتاهی نبود؟
آمدی تا قبر و دیدی آنچنان راهی نبود؟
دوستان رفتند و این رفتن خبردارت نکرد
مرگ در میزد، ولی از خواب بیدارت نکرد
لذت دنیا بجز خدمت برای خلق نیست
چلچراغِ قبر تو غیر از دعای خلق نیست
*شعرنیسی* را بخوان و پند اورا گوش کن
آتش خودخواهی خود را بیا خاموش کن